کنایه از توانا. (انجمن آرای ناصری) (شرفنامۀ منیری). قوی هیکل و توانا. (برهان) : سعدیا تن به نیستی در ده چارۀ سخت بازوان اینست. سعدی. چنان سخت بازو شد و تیز چنگ که با جنگجویان طلب کرد جنگ. سعدی. ، حمایت. (انجمن آرا). صاحب حمایت. (برهان). غیرتمند. غیرتی: درمی چند ریخت درمشتش سخت بازو بزر توان کشتش. سعدی
کنایه از توانا. (انجمن آرای ناصری) (شرفنامۀ منیری). قوی هیکل و توانا. (برهان) : سعدیا تن به نیستی در ده چارۀ سخت بازوان اینست. سعدی. چنان سخت بازو شد و تیز چنگ که با جنگجویان طلب کرد جنگ. سعدی. ، حمایت. (انجمن آرا). صاحب حمایت. (برهان). غیرتمند. غیرتی: درمی چند ریخت درمشتش سخت بازو بزر توان کشتش. سعدی
عمل مست. اعمالی همانند اعمال مستان. حرکاتی به گونۀ مستان. - مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را به مستی زدن. تقلید مستان درآوردن در غیرحالت مستی. - ، مست بودن و حرکات مستانه کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
عمل مست. اعمالی همانند اعمال مستان. حرکاتی به گونۀ مستان. - مست بازی درآوردن، کمی مشروب نوشیدن و خود را به مستی زدن. تقلید مستان درآوردن در غیرحالت مستی. - ، مست بودن و حرکات مستانه کردن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)